Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


ساحل دریا

اینجا همه چی درهمه!!!

کویر تنت را به باران زدند
تن آسمان از عطش جان گرفت
تو می رفتی و چشم من چشمه بود
و من خیس بودم که باران گرفت

.

.

.


 

عجب بارشی بود بر جان من
که چون رودی از عشق جریان گرفت
هوای تو بود و خیال تو بود
که دست مرا در خیابان گرفت

.

.

.

.

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها … سایه ای دیدم شبیه ت نیست اما حیف
ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب


 


 


 

 


نظرات شما عزیزان:

خسرو
ساعت19:09---5 دی 1392
خاموش کردن شمع فردی دیگر
باعث نخواهد شد که شمع شما درخشانتر نور افشانی کند . .


خسرو
ساعت8:41---26 آذر 1392

هرچقدر هم که سعی کنی یه جا یه اتفاق کوچیک و شاید بی اهمیت تمام چیزایی که روزها واسه فراموش کردنشون درد کشیدی رو یادت میندازه مثل الان که من سر کلاسم و گوشی کناریم زنگ خورد و اونم با یه لبخند و کمی عجله از کلاس رفت بیرون°°°° یادش به خیر یه زمان تو کلاسهام بند نمیشدم حالا چی¡†††


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:,ساعت12:17توسط ساحل | |