چه می شد ابری از آغوش بودم به چشمت شعله ای خاموش بودم تو آغوش بودی و من ساق افرا به شب می سوختم تا صبح رویا چه می شد ماه من مهتاب باشی چه رویا در امیدم خواب باشی به خط پنجه ام نقش تو پیدا به لب هایم تبی بی تاب باشی بقه لب هایم لبی بی تاب باشی تو دریایی و من ماهی تنها چه دور دور، این ساحل زدریا دلم دریای از شوق رسیدن شنا در آسمان، آبی پریدن کجای جنگل از بوی تو خالیست همانجا بوی گلهای خیالیست در آن شبها که می روید گل نور که می آید نوای بلبل دور زن چوپانی ام سر در گریبان که می خوانم در اشکم قصه شور دلم ابر غم و یاد تو، باران بتاب ای مه، به ساقه سبزه زاران
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
**به وبلاگ من خوش آمدید** ابر بارنده به دریا میگفت: من نبارم تو کجا دریایی؟ در دلش خنده کنان دریا گفت: ابر بارنده تو خودت از مایی..............
Archivesارديبهشت 1393آذر 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 بهمن 1391 دی 1391 خرداد 1391 AuthorsLinks
همین نزدیکی ها
فروشگاه عینک آفتابی
|